Filtra per genere

رواق / Ravaq

رواق / Ravaq

Farzin Ranjbar

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _ من فرزین رنجبر هستم.

177 - به کوی میکده هر سالکی که ره دانست ۰۴۷
0:00 / 0:00
1x
  • 177 - به کوی میکده هر سالکی که ره دانست ۰۴۷

    «««««می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۰۴۷

    مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان


    به کوی ميکده هر سالکی که ره دانست

    دری دگر زدن انديشه‌ای تبه دانست

    زمانه افسر رندی نداد جز به کسی

    که سرفرازی عالم در اين کله دانست

    بر آستانه‌ی ميخانه هر که يافت رهی

    ز فيض جام می اسرار خانقه دانست


    (خوش آن نظر که لب جام و روی ساقی را

    هلال یک شبه و ماه چارده دانست)

    هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند

    رموز جام جم از نقش خاک ره دانست

    ورای طاعت ديوانگان ز ما مطلب

    که شيخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

    دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان

    چرا که شيوه‌ی آن ترک دل سيه دانست

    ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم

    چنان گريست که ناهيد ديد و مه دانست

    حديث حافظ و ساغر کشیدنِ پنهان

    چه جای محتسب و شحنه، پادشه دانست

    بلندمرتبه شاهی که نه رواق سپهر

    نمونه‌ای ز خم طاق بارگه دانست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Sat, 01 Jun 2024
  • 176 - گل در بر می بر کف و معشوق به کام است ۰۴۶

    «««««می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره‌ی ۰۴۶

    مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل


    گل در بر و می بر کف و معشوق به کام است

    سلطان جهانم به چنين روز غلام است


    گو شمع مياريد در اين جمع که امشب

    در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است


    در مذهب ما باده حلال است وليکن

    بی روی تو ای سرو گل‌اندام حرام است


    در مجلس ما عطر مياميز که ما را

    هر دم ز سر زلف تو خوش‌بوی مشام است

    (هر لحظه ز گیسوی)


    گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است

    چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است


    ای چاشنی قند مگو هیچ ز شکر

    (از چاشنی قند مگو هيچ و ز شکر )

    زان رو که مرا از لب شيرين تو کام است

    تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است

    همواره مرا کنج خرابات مقام است


    از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است

    وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است


    ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز

    وان کس که چو ما نيست در اين شهر کدام است


    با محتسبم عيب مگوييد که او نيز

    پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است


    حافظ منشين بی می و معشوق زمانی

    کايام گل و ياسمن و عيد صيام است



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Wed, 29 May 2024
  • 175 - در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است ۰۴۵

    غزل نمره ۰۴۵

    مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان


    در اين زمانه رفيقی که خالی از خلل است

    صراحی می ناب و سفينه غزل است


    جريده رو که گذرگاه عافيت تنگ است

    پياله گير که عمر عزيز بی بدل است

    (گواه سخن)


    نه من ز بی‌عملی در جهان ملولم و بس

    ملالت علما هم ز علم بی‌عمل است


    به "چشم عقل" در اين رهگذار پرآشوب

    جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است

    (گواه سخن)


    بگير طره مه‌چهره‌ای و قصه مخوان

    که سعد و نحس ز تاثير زهره و زحل است


    دلم اميد فراوان به وصل روی تو داشت

    ولی اجل به ره عمر رهزن امل است

    به هيچ دور نخواهند يافت هشيارش

    چنين که حافظ ما مست باده‌ی ازل است



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Tue, 28 May 2024
  • 174 - کنون که بر کفِ گل جامِ باده‌ی صاف است ۰۴۴


    غزل نمره‌ی ۰۴۴

    مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان


    کنون که بر کفِ گل جامِ باده‌ی صاف است

    به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است


    بخواه دفترِ اشعار و راه صحرا گير

    چه وقتِ مدرسه و بحثِ کشفِ کَشاف است


    فقيه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

    که می حرام ولی به ز مال اوقاف است


    به درد و صاف تو را حکم نيست، خوش (دم) درکش

    که هر چه ساقیِ ما کرد (داد) عين الطاف است


    ببُر ز خلق و ز عنقا قياس کار بگير

    که صيت گوشه‌نشينان ز قاف تا قاف است


    حديث مدعيان و خيال همکاران

    همان حکايت زردوز و بورياباف است


    خموش حافظ و اين نکته‌های چون زر سرخ

    نگاه دار که قلابِ شهر صَراف است



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Mon, 27 May 2024
  • 173 - صحن بستان ذوق‌بخش و صحبت یاران خوش است ۰۴۳

    غزل نمره ۰۴۳

    فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات


    صحن بستان ذوق‌بخش و صحبت ياران خوش است

    وقت گل خوش باد کز وی وقت ميخواران خوش است


    از صبا هر دم مشام جان ما خوش می‌شود

    آری آری طيب انفاس هواداران خوش است


    ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد

    ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است

    مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق

    دوست را با ناله شب‌های بيداران خوش است


    نيست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست

    شيوه‌ی رندی و خوش‌باشی عياران خوش است

    از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش

    کاندر اين دير کهن کار سبکباران خوش است

    حافظا ترک جهان گفتن طريق خوشدلی‌ست

    تا نپنداری که احوال جهان‌داران خوش است



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Sun, 26 May 2024
Mostra altri episodi