Nach Genre filtern

پادکست ایران آزادی

پادکست ایران آزادی

iran.azadie

اپیزودی از لحظه ها، حماسه ها، خاطرات و درد و رنجهای واقعی مردم ایران، چه دور در بعد تاریخی و چه نزدیک در همین روزها درشهرهای مختلف با فرهنگ های متفاوت . داستانهایی واقعی که برای خیلی ها اتفاق افتاده اما با این پادکست ناگفته نمی ماند و در خاطره ها زنده می‌شود و درسی و چراغی فراروی آنهاییکه میشنوند .

49 - پادکست :حقوق‌بشر، واژه‌یی بی‌مسما در نظام قصابان
0:00 / 0:00
1x
  • 49 - پادکست :حقوق‌بشر، واژه‌یی بی‌مسما در نظام قصابان

    حقوق‌بشر، واژه‌یی بی‌مسما در نظام قصابان

    ایران ازادی

    دهم دسامبر هر سال، بنا بر اعلام یونسکو، روز جهانی حقوق‌بشر نام گرفته است. اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر در سال۱۹۴۸ در همین روز در پاریس به تصویب رسید. تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم، بشریت به‌طور عام به این حقوق جهان‌شمول راه نبرده بود. آثار و عوارض خانما‌ن‌سوز جنگ جهانی دوم و تجاوز فاشیسم هیتلری به آزادی، برادری و برابری انسان‌ها، تدوین و به تصویب رساندن جهانی این حقوق را الزام‌آور کرد. بر اثر فشار افکار عمومی، کنفرانس سانفرانسیسکو به‌اتفاق آرا تصمیم گرفت عاملان جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت را محاکمه و مجازات نماید و علاوه بر آن، تدوین یک اعلامیهٔ بین‌المللی در زمینهٔ حقوق‌بشر را در دستور کار قرار دهد. تشکیل یک کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل در سال۱۹۴۶ این امر را سرعت بخشید. پرفسور رنه کسن موظف شد پیش‌نویس دوم اعلامیهٔ جهانی حقوق‌بشر را بر اساس پیش‌نویس اول، تهیه شده از سوی پروفسور جان پیترز همفری تهیه و به کمیسیون ارائه نماید. در ادامهٔ این روند در سال۱۹۴۸ مقدمه و مواد نهایی اعلامیهٔ حقوق‌بشر به تصویب رسید.

    این اعلامیه دولتها را موظف می‌کند حقوق مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تمام انسان‌ها را صرف‌نظر از نژاد، رنگ پوست، جنس، کشور، اعتقادات مذهبی، شرایط اجتماعی و ترکیب فیزیکی در اولویت تمام فعالیت‌ها و اقدامات خود بگنجانند.

    نظام ولایت فقیه و حقوق بشر

    حقوق بشر در نظام قصابان محلی از اعراب ندارد. دیدگاه خمینی در مورد انسان از ابتدای به‌قدرت رسیدن تاکنون مبنای عمل قضاییهٔ جلادان بوده است. خمینی در ۱۴بهمن۶۳ این دیدگاه را در یک جملهٔ تکان‌دهنده این‌چنین بیان کرد:

    «آدم گاهی درست نمی‌شود، مگر این‌که ببرند و داغ کنند تا درست بشود. با اشخاصی که بر‌خلاف این هستند، آنها را بکشید و بزنید، حبس کنید».

    او در مواجهه با اعلامیهٔ جهانی حقوق‌بشر، آن را به سخره می‌گیرد تا بتواند با تخطئه این حقوق جهان‌شمول، در نقض بی‌مانع حقوق‌بشر دست بازداشته باشد.

    «این‌ها می‌گویند آزادند بشر! برای تخدیر توده‌ها، که حالا دیگر نمی‌شود تخدیرش کرد. قضیه این چیزهایی که می‌گذرانند، که یکی‌اش هم همین اعلامیه حقوق‌بشر است... این اغفال است؛ افیون است این برای توده‌ها، برای مردم»

    Sun, 12 Dec 2021 - 06min
  • 48 - پادکست : آكاردئونی برای شکستن

    آكاردئونی برای شکستن

    ایران آزای

    داستان ساز شكسته

    … حسن روزها، ساعتها به زیر زمین خانه محقرشان می رفت و دنبال وسایل قدیمی و آكاردئون كهنه و از دورخارج شده پدرش می گشت. آنقدر زیر زمین تاریك بود كه به سختی می توانست تكان بخورد. هفته قبل نصفه شمعی را در خیابان پیدا كرده بود، الان بدردش می‌خورد، به سختی آنرا روشن كرد.

    همه انبار را زیر و رو كرد. هوای دم كرده و گرم زیر زمین نفس گیر بود و شمع هم در حال گریه كردن. گویی همانند زندگی حسن بی امید در عنفوان جوانی در بن بست زندگی قفل شده است.

    خسته شده بود و بسختی آكاردئون خراب و خاك گرفته و كثیف را از لابلای چوبهای سخت و سنگین بیرون كشیده و بالاخره موفق شد. چهره عرق كرده حسن عوض شد و لبخند بیرنگی بر لبان خشكش هویدا شد.

    شمع در حال خاموش شدن بود، مثل آخرین لحظات عمر انسان پرپر میزد. سریع با دست پر از زیر زمین به بالا آمد. نسیم بهاری بر گونه های گلگون شده حسن ملایم وار و نوازشگرایانه می وزید و او خوشش می آمد.

    روی پله نشست.

    -باید این را هر طوری شده درست كنم. باید! باید!

    مادر حسن، وقتی كلاس سوم بود بخاطر فقر اقتصادی و بیماری در گذشته بود. پدرش معتاد و خانه نشین شده بود.كارگر بود، زحمتكش، اما حالا نمی توانست هر روز برای كار برود. دوستان او گاهی كمك‌هایی به او می كردند ولی حسن می خواست به مدرسه برود. نمی توانست فقر خانوادگی، مرگ مادر، اعتیاد و بیچارگی پدرش را تحمل كند.

    در آن دنیای نوجوانی گویی كشف عجیب و غریبی كرده كه آكاردئون زهوار دررفته پدرش را كه در جوانی آن را به صدا در می آورده و در محفلهای خانوادگی شور و حال و گرمی به حاضرین می داد را زنده كند.

    حسن چند روز روی آن كار كرد. تمیز كرد، برق انداخت، آنرا به صدا در آورد. ولی نوایش عادی نبود و گویی خارج از نت همه چیز را می نواخت.

    بسراغ پدرش رفت.

    – بابا، بابا، میتوانی این آكاردئون را راه بیندازی!؟

    پدر در ذهنش غوغایی بود، یاد دوران جوانی افتاد كه چگونه با همین آكاردئون همه را خوشحال و مسرور می كرد،گویی درخواست پسرش را نشنیده …

    -بابا، میشه درستش كنی !؟

    -می‌خوای چكار كنی، ما هزار بدبختی داریم. نكنه می خوای با نواختن این ساز آهنگ بدبختی ما را زیاد كنی !؟

    – علاوه بر این مگه نمی دونی آخوندها میگن موسیقی حرامه !؟ …. باشه، باشه، بیار ببینم.

    چند روز حسن همراه پدرش با هزار بدبختی صدایی از آكاردئون در آوردند. پدرش خوب می‌نواخت با اینكه دیگر انگشتان بلندش قدرت بالا و پائین آوردن روی دگمه های آكاردئون را نداشت. ولی گویا بخاصر پسرش تمام سعی و كوشش را می كرد تا آهنگی بنوازد و…

    Sun, 28 Nov 2021 - 09min
  • 47 - پادکست :سیصد گرم بادام هندی، سیصد تن دکل نفتی، سیصد هکتار جنگل شمال

    سیصد گرم بادام هندی، سیصد تن دکل نفتی، سیصد هکتار جنگل شمال

    پرویز خزایی

    کانال ایران آزادی

    پدر دست در دست سه فرزند گرسنه از جلوی مغازه آجیل فروشی رد میشود. نگاه آرزومند، بقول لرها و کردها «تمارزو»ی، سه فرزند به ویترین آجیل‌ها و بسته‌های کوچک بادام هندی، پدر فقیر و نگونبخت را میخکوب میکند. با خود می اندیشد که پول اندکی که در جیب دارد شاید کفاف یک نان سنگک برای شام این سه فرزند و مادرشان را هم ندهد، اما نگاه حسرت زده سه فرزند، غریزه پدری را کلیک میزند و، بی اختیار، سه بسته بادام صد گرمی را قاپ زده و بین سه فرزندش تقسیم میکند.
    هنوز کودکان یکی دو دانه از بادام ها را در دهان نجویده اند که صاحب مغازه و آجان میریزند و پدر را میگیرند و کتک زدن شروع میشود. بادام های نجویده در گلوی سه کودک گیر میکند و دوان دوان بسوی خانه و مادر میروند...... بعدها از صدای زجه‌های مادر میفهمند که پدر به زندان و شلاق محکوم شده است. بلی عدالت سیستم مخوف و ضدانسانی شریعت منحوس خمینی- خامنه ای اجرا شده و حتما باعث افتخار ابراهیم رئیسی رئیس سابق قوه قضائیه هم میشود، تا، بعنوان رئیس جمهور بی جمهور، منصوب خامنه ای در کنفرانس به اصطلاح «وحدت اسلامی» به آن بنازد .....

    یک روز هم در جلسات رهبری سپاه جهل و جنایت خمینی- خامنه ای بحث کوتاه و سریعی در گرفته بود بر سر اینکه دکل نفتی ۳۰۰ تنی را، که قاچاقی از یک بار انداز مخفی در خلیج فارس ربوده و قایم کردند، را چگونه سند سازی و فروخته و بین خود تقسیم کنند که کردند. جویدن و قورت دادن این دکل غول پیکر ۳۰۰ تنی در مقایسه با آن ۳۰۰ گرم بادام هندی راحت‌تر و اصلا راحت الحلقوم بود........

    آخوند طراز اول قم در یک تماس تلفنی با استاندار شمال کشور، که خودش او را با پارتی بازی منصوب کرده بود، میگوید که السلام علیکم و مبارک باشد پست استانداری جدید..... برادر! مدتی است پسر ما بیکار است.... میشود قسمتی از جنگل های شمال را به ایشان واگذار کنی که بتواند در آنجا مشغول به کار شود؟ کارزار واگذاری ۳۰۰هکتارجنگل باز بسا راحت‌تر از دزدی سه بسته بادام هندی بوزن ۳۰۰ گرم به سرعت انجام میشود و آقازاده پس از تحویل گرفتن جنگل‌ها بساط کندن درختان و قطع و چوب بری و فروش را چنان براحتی انجام میدهد که انگاری بادام هندی که هیچ بلکه بستنی لالی پاپ قورت داده است!!
    آری، آن چند دانه بادام هندی از گلوی آن سه کودک پایین نرفت اما دکل نفتی و جنگل شمال از هضم رابع سرپاسدار و آخوندزاده گذشت!!
    گر حکم شود که دزد گیرند
    آخوند کلان دستمزد گیرند
    تفو بر مکر و غدر و فضا و قضایتان باد تفو!

    Tue, 09 Nov 2021 - 03min
  • 46 - پادکست :بی بی مهرجان اندیکایی هستم شما مرا نمی شناسید؟

    بی بی مهرجان اندیکایی هستم شما مرا نمی شناسید؟

    تهیه و تنظیم در کانال ایران آزادی

    بی بی مهرجان اندیکایی هستم

    شما اسمم را نشنیدید؟

    آخ امان از بی کسی!

    من بی بی مهرجان اندیکا هستم

    گیسوانم در آسیاب زندگی سفید سفید شد!

    خضاب می بندم که چشم بد روزگار مرا به تازیانه دیگری نیازارد

    یک ماه پیش بود انگار که ناگهان خانه‌ام لرزید

    پشت تا شده‌ام اجازه نداد زودی بیرون بروم

    در میانه راه رفتن آوار کلبه کوچکم را دیدم

    و پشیمان شدم که چرا نماندم زیرش تا خلاص شوم از این همه نامردمی!

    من بی بی مهرجان اندیکا هستم!

    آن شب همه روستاهای وطنم لرزیدند؛

    سپیدار، نپی آباد، رگ رو

    آبچنار، درب، فرگه

    شاهزاده عبدالله، دهدیک، دشتگل و سرشط و…

    این روستاها تمام خاطراتم بودند

    زلزله انگار آمده بود که همه دنیایم را از من بگیرد

    من بی بی مهرجان اندیکایی هستم

    گیسوانم سفید شدند

    اما هرگز روزیم را از نامردان گدایی نکردم!

    بعد از آن زلزله خیلی‌ها آمدند!

    با هلیکوپتر آمدند

    با ماشین آمدند

    با دوربین آمدند

    بی دوربین

    اما همه آمده بودند که عکس یادگاری بگیرند.

    بله از ویرانه‌های کلبه من عکس گرفتند

    اما مرا ندیدند!

    بی بی مهرجان اندیکایی را ندیدند

    هر هیأتی که می آمد بزرگتر بود انگار کورتر بود!

    وقتی رئیسی آمد از مظلومیت اندیکا گفت

    از عدالت سخن گفت اما چشمانش را باز نکرد که مرا ببیند

    اندیکا را ببیند

    بی بی مهرجان را ببیند

    بعضی دهکده‌هایم صد درصد به ویرانه تبدیل شدند

    نه مدرسه ای برای کودکان  باقی ماند و نه درمانگاهی برای دردهای مزمن مردم

    زلزله فقط ۵ ریشتر بود اما برای اندیکای من زلزله نابودی بود

    زلزله را دیگر نباید با ریشتر اندازه بگیرید نامردمان!

    زلزله را باید با درجه فقر مردم بسنجید

    بی بی مهرجان اندیکایی هستم

    شادی ها و دلخوشی‌هایم را زیر آوار خانه‌‌های همه روستاهای ویران شده‌ام جا گذاشتم [

    گیسوانم سفید سفید شدند

    خضاب می بندم که دیگر پیر زال اهریمن‌خو آزارم ندهد.

    Sun, 07 Nov 2021 - 03min
  • 45 - پادکست : کولبری تلاش برای تهیه لقمه نانی با طعم مرگ

    کولبری تلاش برای تهیه لقمه نانی با طعم مرگ

    کانال ایران آزادی

    گذرگاه‌های مرزی از سلماس تا اورامانات محل تردد کاسبان و کولبری است. این گذرگاه‌ها محل عبور هزاران مرد، زن و حتی کودکانی است که در تلاش برای درآوردن لقمه نانی هستند. لقمه نانی که در یک بازی واقعی طعم مرگ می‌دهد.

    تنوع و گستردگی کسانی که به کولبری می‌پردازند، خود نشانه عمق بحران بیکاری در این استان‌ها است.

    بسیاری از کارگرانی که بدلیل کرونا بیکار شده‌اند، ناچارا به کولبری روی آورده‌اند. در میان آنها فارغ‌التحصیلان دانشگاه، زنان نان‌آور خانواده و دخترانی که برادری در خانه ندارند به فراوانی یافت می‌شود. بسیاری از آنها برای تامین هزینه‌های کمرشکن درمان خود یا اعضای خانواده به کولبری روی آورده‌اند.

    تهیه کار امن و مناسب با اختصاص بخش کوچکی از هزینه سرکوب

    دیکتاتوری حاکم با بخش کوچکی از بودجه و هزینه سرکوب ‌می‌تواند برای اکثر کولبران کار امن و مناسب فراهم کند. در یک کلام کولبری تراژدی تلخ کردستان در قرن بیست و یکم است. فقر و نداری کولبران را مجبور کرده تا بارهای سنگین را در سخت‌ترین و ناامن‌ترین شرایط محیطی بر دوش حمل کنند. تردد در زیر گلوله‌ نیروهای امنیتی و عبور از راه‌هایی که آلوده به مین است، آینده مبهمی برای آن ترسیم کرده است.

    کولبرکشی روایتی جدیدی نیست، اما نبایستی به روال عادی تبدیل شود. اکثر کولبران کشته شده توسط نیروهای امنیتی و بدون هشدار اولیه هدف قرار می‌گیرند. در موارد زیادی حتی کولبران با تک تیر مجهز به دوربین هدف قرار گرفته‌اند.

    بارها تاکید شده که کولبر قاچاقچی نیست

    بارها مسئولین اعلام کرده‌اند که کولبران قاچاقچی نیستند. اما در عمل نیروهای امنیتی برای رعب و وحشت و گرفتن حق حساب از کولبران به سمت آنها شلیک می‌کنند.

    برادر یکی از کولبران کشته شده درمصاحبه با اقتصاد۲۴ وضعیت زندگی برادرش و سایر کولبران را توضیح می‌دهد. وی می‌گوید: «برادر من شغلی نداشت و برای کسب درآمد چاره‌ای به جز کولبری هم نداشت. اصولا فردی که شغل مناسب داشته باشد به هیچ وجه حاضر نیست جان خود را اینگونه به خطر بیندازد. در بسیاری مواقع کولبر‌ها دست خالی باز می‌گردند به این دلیل که شرایط خروج از مرز را ندارند مثلا راه مسدود شده یا نیرو‌های مرزبانی بیرون هستند و … بنابراین درآمد زیادی از همین راه کولبری هم ندارند. گاهی ۲۰روز یا یک ماه امکان کولبری ندارند.»

    این سرگذشت همه کسانی است که به کولبری روی آورده‌اند. دیکتاتوری حاکم آ‌نها را بین دو راهی گرسنگی و مرگ مخیر کرده است. کولبران ترجیح می‌دهند که در حین تلاش برای کسب نان برای خانواده جانشان را از دست بدهند. هیچ کولبری مرگ را دوست ندارد، آنها عاشق زندگی خود و خانواده‌شان هستند. بهمین دلیل اینگونه به دل کوهستان می‌زنند. کولبران انسان‌های زحمت‌کشی هستند که غم نان دیگران را دارند. همه آنها پدر، همسر، ناآور خانواده و… هستند. پایان کشتار کولبران بیگناه زمانی است که بنیان‌های این نظام فاسد و چپاولگر نابود شده باشد. بایستی اعتراض به مرگ کولبران را هر چه گسترده‌تر کرد.

    Wed, 03 Nov 2021 - 04min
Weitere Folgen anzeigen