Nach Genre filtern

شعر | با صدای شاعر

شعر | با صدای شاعر

Schahrouz

شعرهای معاصر ایران را با دکلمه و صدای شاعر بشنوید ــــــــــــــ♬ــــــــــــــ برای شنیدن شعرها به تفکیک شاعر، در ساندکلاد ما، بخش پلی‌لیست‌‌ها را ببنید. برای دانلود شعرها، در تلگرام ما عضو شوید. 🔁 لینک کانال تلگرام https://t.me/schahrouzk 🔁لینک ساندکلاد https://soundcloud.com/shah-rouz

232 - محمود کیانوش | تا به یاد آورم که انسانم
0:00 / 0:00
1x
  • 232 - محمود کیانوش | تا به یاد آورم که انسانم

    ▨ نام شعر: تا به یاد آورم که انسانم▨ شاعر: محمود کیانوش▨ با صدای: محمود کیانوش▨ پالایش و تنظیم: شهروزـــــــــــــــــهنگامی که آسمان، سرِ منو زمین، قلبِ من استبه ترانه‌ی خورشید می‌اندیشمکه خود آن را در تاریکی سروده‌ام.در این هنگامدریا و همه‌ی دریاهادر سینه‌ام دامن می‌گسترندو درخت و همه‌ی درخت‌هادر رگ‌هایم می‌رویندو در بازوهایم شکوفه می‌دهندتا فراموش کنم که تنهایمتا به یاد آورم که انسانم▨ محمود کیانوشاز کتاب شکوفه حیرت (مجموعه اشعار محمود کیانوش)

    Wed, 20 Nov 2024 - 01min
  • 231 - فروغ فرخزاد | هدیه | با صدای پردیس رحیمی‌نصر

    ▨ نام شعر: هدیه▨ شاعر: فروغ فرخزاد▨ با صدای: پردیس رحیمی‌نصر▨ پالایش و تنظیم: شهروزـــــــــــــــــمن از نهایت شب حرف می‌زنممن از نهایت تاریکیو از نهایت شب حرف می‌زنماگر به خانه‌ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه که از آنبه ازدحام کوچه‌ی خوشبخت بنگرم.▨ فروغ فرخزاداز دفتر شعر تولدی دیگر (شامل شعرهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲)

    Mon, 18 Nov 2024 - 01min
  • 230 - معینی کرمانشاهی | صبر خدا

    ▨ نام شعر: صبر خدا (عحب صبری خدا دارد)▨ شاعر: معینی کرمانشاهی▨ با صدای: معینی کرمانشاهی▨ موسیقی: کیهان کلهر▨ پالایش و تنظیم: شهروزـــــــــــــــــــــــــعجب صبری خدا دارداگر من جای او بودمهمان یک لحظه‌ی اولکه اول ظلم را می‌دیدم از مخلوقِ بی‌وجدانجهان را با همه زیبایی و زشتیبه روی یکدگر ویرانه می‌کردم.عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودمکه در همسایه‌ی صدها گرسنهچند بزمی، گرمِ عیش و نوش می‌دیدمنخستین نعره‌ی مستانه را خاموش آن دم، بر لبِ پیمانه می‌کردم..عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودمکه می‌دیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه‌ی رنگینزمین و آسمان را واژگون، مستانه می‌کردم.عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودمنه طاعت می‌پذیرفتمنه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کردهپاره‌پاره در کفِ زاهدنمایان، سبحه‌ی صددانه می‌کردم.عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودمبرای خاطر ِتنها یکی مجنونِ صحراگردِ بی‌سامانهزاران لیلیِ نازآفرین را کو به کو آواره و دیوانه می‌کردم.عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودمبه گِردِ شمعِ سوزان ِ دلِ عشاقِ سرگردان ،سراپای وجودِ بی‌وفا معشوق را پروانه می‌کردم. .عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودمبه عرشِ کبریایی، با همه صبرِ خداییتا که می‌دیدم عزیزِ نابه‌جایی، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می‌فروشد ،گردش این چرخ راوارونه، بی‌صبرانه، می‌کردم.عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودمکه می‌دیدم مشوّش عارف و عامی، ز برق فتنه‌ی این علم ِ عالم‌سوزِ مردم‌کُش ،به جز اندیشه‌ی عشق و وفا، معدوم هر فکریدر این دنیای پُر افسانه می‌کردم.عجب صبری خدا داردچرا من جای او باشم؟همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تابِ تماشای تمام زشتکاری‌های این مخلوق را داردوگرنه من به جای او چو بودمیک‌نفس کی عادلانه سازشیبا جاهل و فرزانه می‌کردم؟عجب صبری خدا دارد!عجب صبری خدا دارد!▨رحیم معینی کرمانشاهیمشهور به سخن سالار و متخلص به بهاراز کتاب ای شمع‌ها بسوزید

    Sat, 16 Nov 2024 - 06min
  • 229 - ایرج جنتی عطایی | پوست شیر

    ▨ نام شعر (ترانه): پوست شیر▨ شاعر: ایرج جنتی‌عطایی▨ با صدای: ایرج جنتی‌عطایی▨ پالایش و تنظیم: شهروزـــــــــــــــــقلبِ تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیرزندون تنو رها کن، ای پرنده! پر بگیراون ورِ جنگل تن‌سبز، پشتِ دشت سر به دامناون ورِ روزای تاریک، پشت نیم‌شبای روشنبرای باورِ بودن جایی شاید باشه، شایدبرای لمس تنِ عشق کسی باید باشه، بایدکه سرِ خستگیاتو به روی سینه بگیرهبرای دلواپسی‌هات واسه سادگیت بمیرهحرف تنهایی قدیمی اما تلخ و سینه‌سوزهاولین و آخرین حرف، حرف هر روز و هنوزهتنهایی شاید یه راهه؛ راهیه تا بی‌نهایتقصه‌ی همیشه تکرار هجرت و هجرت و هجرتاما تو این راه که همراه جز هجومِ خار و خس نیستکسی شاید باشه، شاید، کسی که دستاش قفس نیست▨ایرج جنتی‌عطاییاز دفتر شعر «زمزمه‌های یک شب سی‌ساله»

    Thu, 14 Nov 2024 - 03min
  • 228 - محمد مختاری | دانوب خاکستری

    ▨ نام شعر: دانوب خاکستری▨ شاعر: محمد مختاری▨ با صدای: محمد مختاری♪ پالایش و تنظیم: شهروز─────♪ ─────این خوانش در تاریخ ۱۸ فروردین ماه ۱۳۷۷ انجام شده؛ یعنی نه ماه پیش از قتل دردناک او─────♪ ─────آن اتفاق که روزی باید می‌افتد آیا افتاده است؟یا من هنوز باید از این سو به آن سوی دنیا بگذرمو چشم در چشم بگردانم  بگردم بر خطی که رویا در انتهایش ثابت می‌ماند؟تا آمدم درخشش خورشید را بر برف خاموش و یکدست تماشا کنمتاریکی و هیاهو نگاه و شیشه را فرو بلعید و محو شد مسافت‌شمارتاریخ در فضای سیاهی معلق استو کش می‌آید در نقطه‌چینی سفید که سرعت می‌گیرد دم‌به‌دماینجا کجای دنیاست؟ بعد از درخت‌های سپیدی که دیده‌امبعد از هزار رود که می‌باید آبی می‌زد (اما قطعا سیاه می‌زده‌ست)  تازه عبورم از جنگل‌هایی‌ست که بوی خاسکتری می‌پیچاننداز کوره راه‌های پوشیدههمراز استخوانی کسانی که چشم می‌گشوده‌اند از دودی خاکستری به ابری خاکستریکه سایه می‌انداخته است بر رویا و جنایتاز کوره‌های دیروز فاصله‌ای نیست تا این حافظه که محو می‌گذرداز این تونل که بگذرم انگار باز می‌خواهد اتفاق بیفتدخانه چه دور مانده است و گورستان‌ها چقدر تکرار می‌شوند▨محمد مختاری - وین لینتس ۲۶ بهمن ۱۳۷۴  از مجموعه شعر وزن دنیا صفحه‌ی ۹۳

    Thu, 14 Nov 2024 - 02min
Weitere Folgen anzeigen